حر بن یزید ریاحی که از رؤسای لشگر است منتظر بود ببیند چه می شود . او نمی خواست که حسین (ع) کشته بشود ، ولی میل داشت به جوایز سلطان ، بی آنکه امام (ع) کشته شود برسد .او با خود می گفت : شاید حسین (ع) مثل حسن (ع) صلح کند یا راضی شوند به حجاز یا قسمتی از زمین های دیگر بر گردد و یا . . . (احتمالاتی که در بین لشگر مطرح بود ) ، ولی در این ساعت می بیند که از صلح سخنی نیست ، دشمن تشنه خون حسین (ع) شده است ، و از طرف دیگر ، حسین (ع) مهیای کشته شدن است . اصحاب خود را چون سپاهی بزرگ به میمنه و میسره و قلب تقسیم نموده است ، و هر قسمتی در جای خود به حال آماده باش ایستاده و گوش به فرمان هستند .
حر به خیمه های حسین (ع) نزدیک میشد که مهاجر بن اوس گفت : چه می کنی ؟ آیا می خواهی حمله کنی ؟ حر جواب نداد و به فکر فرو رفته بود ، آهسته جلو می رفت و بدن او می لرزید ، مهاجر گفت : سوگند به خدا ! کار تو عجیب است ومرا به شک انداخته ، من تا کنون در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده ام، . . . تو را چه شده و برای چه ساکت هستی ؟ چرا بدنت می لرزد ؟
حر گفت : من خود را بین بهشت و جهنم مردد می بینم ، به خدا سوگند ! چیزی را بر بهشت مقدم نمی دارماگر چه بدنم پاره پاره و سوخته شود . این را گفت و اسب خود را زد و خود را به حسین (ع) رساند «1»
در نقل دیگری طبری از حصین آورده است : اصحاب امام (ع) گمان کردند که حر برای جنگ نزدیک می شود ، ولی حر چون نزدیک شد سپر خود را وارونه کرد و سلام نمود .«2»
حر به امام حسین (ع) می گوید : پسر پیغمبر ! قربانت گردم ، من همان کسی هستم که راه را بر تو بستم ونگذاشتم به حجاز بر گردی و دست از تو بر نداشتم و تو را در اینجا فرود آوردم ، به خدا سوگند ! باور نمی کردم پیشنهاد تو را رد کنند و کار را به اینجا بکشانند ، به خویش می گفتم که آنان قبول می کنند و من نیز با ابن زیاد مخالفت نمی کنم ، به خدا سوگند اگر می دانستم پیشنهاد تو را قبول نمی کنند و با تو جنگ می کنند آنچه را که کردم انجام نمی دادم و از کار خود پشیمان هستم و آمده ام تا جان خود را قربان تو کنم و پیشاپیش تو کشته شوم ، آیا برای من توبه ای است و خداوند از من می گذرد ؟
امام (ع) فرمود : خداوند از گناه تو می گذرد ، نامت چیست ؟ گفت : حر . امام (ع) فر مود : راستی تو حر هستی ! و مادرت اسم تو را درست گذارده است ، تو در دنیا و اخرت حر هستی . «3»
1-تاریخ طبری ، ج5 ، ص 427
2- همان ،ص 392
3 - همان ،ص 427و 428
منبع : کتاب تاریخ سید الشهدا (ع) - آیت الله حاج شیخ عباس صفائی حائری
کلمات کلیدی: محرم، حر، اصحاب امام حسین (ع)